ایشان بهدلیل نقشی که در به کارگیری توانمندیهای ارتش در همکاری با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مقابله با ارتش متجاوز بعثی عراق به خاک ایران داشت و نیز مقابله با گروههای مسلح وابسته به دولت بعثی عراق در کردستان، برای مردم ایران فردی آشنا و خوشنام است.
10 سال پیش در صبح روز بیست و یکم فروردین ماه سال 1378، دلاورمردی از سرزمین خون رنگ ایران، با آتش خشم گروه تروریستی منافقین به خون خود غلتید و به سالار خود، امام شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) پیوست و به ندای هل من ناصر او لبیک گفت و به آرزوی دیرین خود که شهادت در راه خدا بود نائل گشت. آری، 10سال پیش در چنین ایامی که مصادف با ماه ذیالحجه 1419 هجری قمری بود، امیر سرافراز و رشید ارتش اسلام سپهبدشهید علی صیاد شیرازی، درحالی که به تنهایی از منزل به قصد محل کار خود در ستاد فرماندهی کل قوا خارج شده بود از سوی عناصر آموزش دیده گروه خونخوار منافقین مورد حمله ناگهانی قرار گرفت.
ترور فرمانده شجاع دوران پرحماسه دفاع مقدس، حلقهای از زنجیره تلاشهای بیثمر منافقین زبون برای حفظ روحیه درهم شکسته عوامل خود، پس از پایان جنگ تحمیلی و شکست رژیم صدام حسین در آن و نیز کسب رضایت آمریکا و اسرائیل و پرداخت بخشی از هزینههای لازم برای ادامه حیات و حضور در کشورهای غرب و در عراق در سایه رژیم دژخیم بعثی بود. البته منافقین افراد زیادی از ملت ایران را در دوران جنگ تحمیلی ترور کرده و جبهه داخلی علیه انقلاب اسلامی را به کمک صدام حسین فعال کرده بودند ولی ترور برخی از شخصیتها و انسانهای باارزش و تأثیرگذار، خسارت عظیمی را برای ملت ایران دربرداشته است. از جمله این شخصیتها، شهید صیاد شیرازی است که مرگ در بستر برای او که عمری را در جهاد و در جبهههای جنگ گذرانده بود، کوچک بود.
شهید بزرگوار صیاد شیرازی از معدود نظامیانی است که از بدو ورود خود به ارتش رژیم شاهنشاهی، سعی داشت تا براساس اعتقاد مذهبی خود، عمل کرده و در ماههای اوج گیری نهضت اسلامی مردم ایران، تلاش میکرد تا با پیروی از دیدگاههای حضرت امام خمینی(ره) در مسیر حرکت انقلابی مردم ایران قرار گیرد. او در آن هنگام از افسرانی بود که در مرکز توپخانه اصفهان، مشغول به کار بود. در این مرکز تلاش میکرد تا افکار انقلابی را در بین همکاران خود مطرح کرده و آنها را به همسو شدن با مردم دعوت کند.
بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، صیاد، تمام توان خویش را برای ایفای نقشی مؤثر در ارتش جمهوری اسلامی ایران به کار بست. در آن زمان که ساختار کشور از رژیم شاهنشاهی به نظام جمهوری اسلامی، تغییر ماهیت داده بود نیاز به آن داشت تا با رویکرد جدیدی به مجموعه ارتش بنگرد و از این روی وجود نظامیانی همچون صیادشیرازی در بدنه ارتش اهمیت زیادی مییافتند تا بتوانند به جهتگیری ارتش به سمت خواستههای مردم و مأموریتهای متفاوت با دوران رژیم گذشته، کمک کنند.
انقلاب اسلامی ایران که با وحدت کلمه مردم و رهبری الهی و بدون هیچگونه وابستگی و ارتباط با قدرتهای بزرگ حاکم بر جهان و با شعار فراگیر و «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی»، پا به عرصه وجود نهاده بود موجب تغییر توازن قوا در منطقه حساس خاورمیانه شد، از اینرو برخی از کشورهای بزرگ و قدرتمند، مثل آمریکا و انگلیس که منافع خود در ایران را از دست داده بودند نمیتوانستند یک حکومت مستقل در ژئوپلیتیک حساسی مثل جغرافیای ایران را تحمل کنند. بنابراین تلاش کردند تا با برخورد با این نظام نوپا به اشتراک و وحدت منافع دست یابند و تمامی ترفندها و تجارب استعماری خود برای در نطفه خفه ساختن انقلاب اسلامی به کار گیرند.
در این زمان که رژیم بعثی عراق هم نگران گسترش افکار انقلاب اسلامی در بین مردم آن کشور بود و از سوی دیگر کینه شدیدی از ایرانیان در سینه داشت، سعی کرد تا با استفاده از تشکیل گروههایی همچون احزاب دموکرات و کومله، سرزمین کردستان را آماج حملات و تهاجمات مسلحانه و کشت و کشتار بیرحمانه خود قرار دهد. در چنین شرایطی شهید صیاد از جمله فرماندهان ارتشی بود که با اعتقاد کامل به مقابله با چنین برنامهای، در کنار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در کردستان، حضور یافت. در آن هنگام، بسیاری از گروههای سیاسی مثل منافقین سعی داشتند تا ارتش را از مقابله با تحرکات ضدانقلاب در استانهای مرزی کشور برکنار نگه دارند.
شهید صیادشیرازی با درک عمیق از ریشههای خارجی حوادث کردستان، در کنار شهیدان بزرگی همچون شهید محمد بروجردی و شهید ناصر کاظمی و سایر فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کردستان، حضوری فعال یافت و موفق شد تا با فرهنگ بسیجی و با کمک سپاه به مقابله با گروههای بیریشه ضدانقلاب بپردازد.
شهید عزیز صیادشیرازی، عمیقاً معتقد بود که به اتکای فرهنگ و روحیه بسیجی که هدیه بزرگ امام(ره) به ملت سلحشور ایران بود، میتوان با دشمنان خارجی و ایادی زبون داخلی آنان جنگید و به همین دلیل بود که او در رفتار و گفتار خود چنین روحیهای را بروز میداد و از اینرو نزد اطرافیان خود محبوبیت خوبی کسب کرده بود. او که ابتدا از سوی رئیسجمهور وقت- بنیصدر- مورد تشویق قرار گرفته بود وقتی که دیدگاههای متفاوتی درباره چگونگی برچیدن فتنه گروههای مسلح در کردستان از خود بروز داد، از سوی بنیصدر، غیرقابل تحمل شد و همین مسئله باعث شد تا صیاد از ارتش برکنار شود و برای مدت 4ماه، بنا به دعوت سپاه، در ستاد مرکزی سپاه مستقر شده و به همکاری آموزشی با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بپردازد.
در تابستان سال 1360، پس از برکناری و عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا، بر تحرک نیروهای نظامی در جبهههای جنگ بهطور چشمگیری افزوده شد و راه برای فعالیت و ایفای نقش افرادی همچون صیادشیرازی گشوده شد. در این زمان صیاد از سوی شهید محمدعلی رجایی- رئیسجمهور وقت- به ارتش فراخوانده شد و با اعطای 2 درجه به وی با درجه سرهنگی، به فرماندهی همزمان 2لشکر 64 ارومیه و 28 سنندج منصوب شد و عملاً فرماندهی یگانهای ارتش در شمال غرب کشور را بر عهده گرفت.
در سیام شهریور سال 1360 و درست یک سال پس از آغاز جنگ تحمیلی، صیادشیرازی از سوی فرمانده معظم کل قوا حضرت امام خمینی(ره)، به فرماندهی نیروی زمینی ارتش منصوب شد. او بلافاصله از ارومیه عازم تهران و سپس جبهههای جنوب گردید.
او با استفاده از تجربیات فوق، در دوران 5 سالهای که سمت فرماندهی نزاجا را بر عهده داشت تلاش میکرد که سازمان موجود این نیرو را به یک سازمان فعال که با فرهنگ اسلامی انقلاب، تطابق داشته باشد سوق دهد. به همین جهت از فکر ایجاد قرارگاههای مشترک عملیاتی با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استقبال کرد. با این نگرش بود که نام قرارگاه مرکزی کربلا برای برنامه همکاری مشترک ارتش و سپاه، انتخاب شد و صیاد شیرازی همیشه از آن بهعنوان یک «ترکیب مقدس» یاد میکرد.
در این قرارگاه شیوه تفکر، انگیزه و ابتکارات و روحیات برادران سپاهی با فکر و دانش نظامی برادران ارتشی با هم مطرح شده و در نهایت یک سلسله عملیات موفق تحت عنوان کربلای یک تا کربلای 12 طراحی شد که با اجرای آنها دشمن از بخش قابل توجهی از سرزمینهای اشغالی، عقب رانده شد. او بهطور راسخ اعتقاد داشت که در وضعیت آن روز جنگ، تنها کلید راهگشا، تکیه بر راه همیشه پیروز حضرت اباعبدالله (ع) بسیج عمومی و به کارگیری انسانهای مومن، خداترس و شهادتطلب است؛ زیرا که بر فراز تابلوی بزرگ عاشورا به درازای تاریخ و به پهنای هر سرزمین به خط خون نگاشته شده است که «خون بر شمشیر پیروز است».
با این باور بود که شهید صیادشیرازی با الگوگیری از ابتکار سپاه، در ارتش هم، «گردانهای شهادت» را به وجود آورد تا هرکس که داوطلب نثار جان شیرین خود در دفاع از این انقلاب، تاریخ و شرف مرز و بوم و نوامیس خویش است در آن گردانها سازمان یافته و دلیرانه بر صف دشمن بکوبد؛ البته گاهی اوقات هم بین دیدگاههای وی و نظامیان همکارش یا فرماندهان سپاه نیز اختلافاتی به وجود میآمد که ناشی از تفاوت طبیعی دیدگاهها در روش جنگیدن با دشمن بود.
ولی رویکرد اصولی آن شهید بزرگوار تلاش با هدف ایجاد یک وحدت رویه در تعامل ارتش و سپاه بود. شهید صیادشیرازی در اواخر جنگ و در زمانی که منافقین با همکاری صدام میخواستند از فرصت پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، استفاده کرده و خود را به تهران برسانند تا حکومت را در اختیار بگیرند، با اینکه مسئولیتی در نیروی زمینی ارتش نداشت، با این حال در جنگ علیه منافقینی که با خودروهای زرهی خود تا نزدیکیهای کرمانشاه جلو آمده بودند وارد عمل شد و با استفاده از بالگردهای جنگی هوانیروز خود به صحنه درگیریها شتافت. در نهایت سپاه و ارتش با همکاری با یکدیگر توانستند این برنامه دشمن بعثی و هوس منافقین برای رسیدن به مرکز حکومت اسلامی را نیز ناکام بگذارند.
خصوصیات فردی صیاد
هرجا که امام جماعتی نبود، او نمازجماعت را برپا میداشت و به امامت آن قیام میکرد. همه جلسات و سخنرانیها و مصاحبات خود را با آیاتی از کلامالله مجید آغاز میکرد. تلاوت آیاتی نظیر «الا تقاتلون قوماً نکثوا ایمانهم (توبه13)» یا «رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق واجعلنی من لدنک سلطاناً نصیراً». قرائت دعای فرج در تمام جلسات، از نکات فراموش ناشدنی شهید صیادشیرازی است. ایشان با علما و روحانیون در سراسر کشور روابط صمیمانه و گستردهای داشت و هرازچندگاهی در منزل علمای بزرگ در قم و مشهد حضور مییافت تا از فضای معنوی آنها بهره ببرد.
پس از پایان جنگ تحمیلی وقتی که به معاونت بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد، همچنان ارتباط نزدیک خود را با علمای بزرگ حفظ میکرد و سعی داشت تا با انجام عباداتی فراتر از تکالیف شرعی بهخودسازی خویش ادامه دهد. سردار حاج عبدالله رودکی میگفت که او شاهد نماز شبهای صیاد در برنامههای بازرسیهای ستادی از نیروی دریایی سپاه بوده است و همیشه از آن یاد میکرد. شهید صیادشیرازی خود را ملتزم میدانست که همانند آحاد مردم در نمازهای جمعه شرکت کند. نمازگزاران جمعه، بسیاری از اوقات، شاهد حضور او در میان خود بودند.
من خود بارها او را در خیابانهای داخل دانشگاهتهران به هنگام نماز جمعه روی زیراندازی که با خود میآورد، بهخصوص در سالهای آخر عمر که دیگر در اطراف او محافظ و اسکورت و اطرافیانی، وجود نداشت میدیدم. او در گفتار و رفتار خود نشان داده بود که شهادت در راه خدا را عین سعادت برای خود میداند و همواره سر و جان خویش را برای نثار در راه اسلام و کشور آماده ساخته و با وقف زندگی خود در مسیر آرمانهای الهی در آرزوی نیل به فیض شهادت است. به راستی او یکی از مصادیق آیه «و من المومنین رجال صدقوا ما عاهدواالله علیه...» شناخته میشد. او روحیهای بسیجی داشت و از مرگ نمیترسید و در خطوط مقدم جبهه حضور مییافت و رویدادها را مدیریت میکرد.
همیشه این سؤال مطرح بوده است که چرا سازمان منافقین در دوره جدید ترورهای خود، شهید عزیز صیادشیرازی را هدف تیراندازی خویش قرار دادند. منافقین تاکنون جنایتهای زیادی را در ایران مرتکب شدهاند و گفته میشود که تاکنون بیش از 10هزار نفر از مردم ایران را ترور کرده و به شهادت رساندهاند. اساساً زندگی و ادامه حیات و هویت منافقین مبتنی بر ترور و آدمکشی است و هماکنون نیز در پناه ارتش اشغالگر آمریکا در عراق که داعیه ضدتروریسم نیز دارند اسکان یافته و به جاسوسی مشغول هستند، گرچه دولت ایران در تلاش است تا با کمک دولت فعلی عراق، پادگان اشرف را که محل استقرار رسمی ارتش منافقین است تعطیل کند.
منافقین در کارنامه خباثتآمیز خود، نشان دادهاند کسانی که بهطور جدی مدافع جمهوری اسلامی ایران و اهداف انقلاب اسلامی بوده و در راه آن تلاش و جانفشانی میکنند در فهرست ترور خود قرار میدهند؛ بهویژه اگر این افراد از مسئولان نظام بوده و در دفاع از آن، تبلیغ و گسترش حاکمیت خط و آرمانهای حضرت امام خمینی(ره) لحظهای تردید بهخود راه ندهند، هرچند که در این میان سایر شهروندان و افراد حزباللهی نیز از جنایات آنان برکنار نبودهاند ولی همیشه سعی کردهاند بهگونهای برنامهریزی نمایند که در عملیاتهای ترور، خود خسارت کمتر متحمل شده و عملاً امکان انجام جنایت و کشتن سوژه، برای آنها فراهم باشد.
از آنجا که این عناصر خودفروخته به اجنبی، سالها زیر سایه رژیم جنایتکار بعثی به رهبری خونخوارترین دیکتاتور جهان، صدام حسین، زندگی کردهاند و وامدار او بودهاند بنابراین وظایف و مأموریتهایی را که از سوی صدام به آنها واگذار میشده است را بر عهده میگرفتند تا در ازای آن بتوانند زیر سایه صدام و حزب بعث در کشور عراق به زندگی و توسعه سازمان خود ادامه دهند. از سوی دیگر برای کسب اعتماد و پشتیبانی مالی و تبلیغاتی قدرتهای استعمارگر غربی و در رأس آنها دولت آمریکا و امکان تداوم حضور فعال در کشورهای غربی نیازمند مطرح کردن خود بهعنوان یک نیروی مخالف جدی- اپوزیسیون- جمهوری اسلامی و کسب مزیتهای نسبی در میان سایر مخالفان هستند.
در آن زمان، شهید بزرگوار صیاد شیرازی با خلق و خوی مردمی خود با وجود دارا بودن یکی از بالاترین مقامهای نظامی در کشور؛ یعنی جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، بهطور معمولی و در میان مردم زندگی کرده و برای خود حصارهای آهنین و غیرقابل نفوذ ایجاد نکرده بود. البته در سالهایی که او فرماندهی نیروی زمینی را برعهده داشت، بهدلیل ترورهای وسیع منافقین و نگرانیهای امنیتی، جا به جاییهای او با اسکورت کامل صورت میگرفت ولی در زمانی که ترور شد، بهدلیل امنیت مناسبی که در کشور وجود داشت، او نیازی به همراه داشتن محافظ، نمیدید و منافقین از چنین شرایطی، به خوبی استفاده کردند. از طرف دیگر شهید صیاد دارای پیشینه و کارنامه درخشانی در دفاع مقدس و زدن ضربات مهلک اثربخش و سرنوشتسازی بر ماشین جنگی بعثیها بوده و کینه آنان علیه خود را برانگیخته بود و در عملیات مرصاد نیز با وجود اینکه او مسئولیتی در نیروی زمینی نداشت با این حال به مقابله با منافقین پرداخت. بنابراین ترور او بهعنوان یکی از فرماندهان مؤثر در شکست برنامههای صدام میتوانست یکی از اهداف و آمال دیکتاتور بغداد قلمداد شود.
بدیهی است که هم رژیم بعثی - عفلقی صدام که اساساً بر مبنای ترور شکل گرفته، قدرت یافته و رسمیت پیدا کرده بود و تروریسم بهعنوان جزو اصلی و لاینفک مدیریت حزب بعث به شمار میرفت و هم، منافقین که با عملیات ناجوانمردانه کشتار مردم کوچه و بازار، خود را به دنیا معرفی کردهاند، همواره درصدد یافتن فرصتهای طلایی برای حذف فیزیکی رهبران و یاوران و دوستداران انقلاب اسلامی در سراسر جهان و فرماندهان نظامیای که آنها را در نیل به اهداف شوم خود ناکام ساختهاند بودهاند، اما آنها چه شرایط زمانی و موقعیتی را برای اجرای طرح خباثتآمیز خود مناسب میدانستند؟
به تجربه ثابت شده است که مناسبترین زمان برای دشمن، زمانی است که فضای کشور ملتهب بوده و تمام توجه مردم و مسئولان به فضا و جو متشنج مشغول است و در واقع دچار نوعی غافلگیری بوده و میدان را برای تحرکات و فعالیتهای اطلاعاتی- عملیاتی مذبوحانه دشمن خالی کرده باشند. در چنین شرایطی دشمن با وارد کردن ضربات کاری و جبرانناپذیری نظیر ترور شهید بزرگوار صیادشیرازی و انفجار بمب و پرتاب خمپاره، سعی در ایجاد اختلاف بیشتر و تضعیف ارکان اساسی نظام میکند.
بنابراین بهترین و مؤثرترین شیوه برای بستن راه نفوذ دشمن و پیشگیری از تحرکات ضدانسانی آنان، تامین امنیت است؛ امنیتی فراگیر برای آحاد مردم به گونهای که همه مردم، از طرفی احساس درهمآمیختگی و پیوستگی پایداری باتمام مسئولان کشور کرده و از سوی دیگر احساس گسیختگی و تقابل روحی با عناصر آشکار و پنهان دشمن بکنند و راه هرگونه عملیات روانی و تبلیغی را بر آنان سد کنند. بنابراین باید ایجاد فضای امن برای عموم مردم و نه برای دشمنان و ایادی آنان در دستور کار قرار گیرد.